یک دانه خشم بکارید، یک خوشه خشم درو خواهید کرد
یک دانه خشم بکارید، یک خوشه خشم درو خواهید کرد. یادداشتی بر رمان خوشههای خشم اثر جان اشتاین بک.
در ابتدا برای توصیه به خواندن کتاب باید بگویم که به قول قدیمیها پاشنه کفشهای خود را بکشید که میخواهیم وارد دنیای جذاب و پر از جزئیات خوشههای خشم شویم. رمانی در مورد زندگی مشقت بار کشاورزان آمریکا در سالهای بحران اقتصادی در دهه 1930 میلادی.
داستان با آزاد شدن پسر بزرگ خانواده جاد (توم جاد) از زندان آغاز میشود. شروعی که شاید در ابتدا بذر امید را در دل بکارد اما طولی نمیکشد که توم با حسرتی پنهان به یاد روزهای زندان میافتد.رشد اقتصادی افسار گسیخته آمریکا در سالهای جنگ جهانی اول حالا تبدیل به یک رکود اقتصادی شده است. صنایع، بانکها و شرکتهای بزرگ برای حفظ بقای خود باید هزینهها را کاهش دهند و اولین سنگری که در این راه فتح میکنند کاهش دستمزد کارگران و دست درازی به زمینهای کشاورزان است. تراکتورهای سخت و سرد همچون تانکهای جنگی به زمینهای کشاورزی سرازیر شدهاند و دیگر نیازی به تلاش همدلانه کشاورزان برای بارور کردن زمین نیست. خانواده جاد نیز مانند سایر همسایگانشان تنها به اتکای یک برگه تبلیغاتی استخدام کارگر میوهچینی، کامیونی زهوار در رفته را خریدهاند و زندگیشان را بار آن کردهاند و به امید سرزمینهای روشن و پر محصول از جاده 66 راهی غرب (کالیفرنیا) میشوند. در مسیر جاده تعداد زیادی از افرادی را میبینند که شرایط و هدفی مشابه آنها دارند. و حتی عدهای که در مسیر برگشت هستند. به مرور در مسیر متوجه میشویم که کالیفرنیای رویایی آنقدرها هم رویایی نیست. بلکه سرزمینی است پر از کارگرانی که برای یک روز کار حاضرند یک دهم دستمزد بگیرند تا فقط زنده بمانند. خانواده در هر لحظه از سفر با بحرانی روبرو میشود. از مرگ پدربزرگ و مادربزرگ تا جدا شدن یکی از پسرها و داماد خانواده در میانه راه و حتی به زندان افتادن کشیشی که دیگر عضوی از خانواده است. پدر مستاصل است و مادر خانواده حالا دیگر آشکارا مسئولیت سروسامان دادن اوضاع را به عهده دارد. رزاف شارون دختر بزرگ خانواده که باردار است نیز خانواده را همراهی میکند. زنی که در میانه راه به دلیل اینکه همسرش او و خانواده را ترک کرده است احساس تنهایی میکند و در انتهای کتاب بارش باران و سیلی شدید بار او و خانواده را با خود میبرد.
اگر از آن دسته افرادی هستید که به توصیف جزئیات اهمیت میدهید و از تصویرسازیهای دقیق در هنگام خواندن رمان لذت میبرید باید این نوید را به شما بدهم که جان اشتاین بک در توصیف جزئیات چیزی را از قلم نینداخته است. از وضعیت ظاهری کامیونی که بار خانواده را بر دوش میکشد تا جزئیات قطعات داخلی موتور کامیون در هنگام تعمیر را توصیف میکند. از شیارهای چهرههای شخصیت ها و اخلاق آنها تا رنگ لباسها و حتی رنگ دکمه لباسهایشان را. در این میان شاید جالبترین توصیف مربوط به عبور لاک پشتی از عرض جاده باشد که چند صفحهای را در همان فصلهای آغازین رمان به خود اختصاص میدهد. عبوری سخت از میانه حوادثی که هر لحظه ممکن است زندگی لاک پشت را به انتها برساند.
روی علفهای کنار جاده لاک پشتی میخزید، بیجهت میپیچید، برجستگی کاسهاش را به هر سو میکشید و با پاهای سنگینش که مجهز به ناخنهای زرد بود علفها را میآزرد. در حقیقت راه نمیرفت، خودش را میکشید. کاسهاش را بلند میکرد، جوانههای جو زیر کاسهاش میلغزید، دانههای گشنیز روی آن میافتاد و به زمین میغلتید. نوک شاخیاش نیمه باز بود. چشمهای سبع و ریشخندش، از زیر ابروهای ناخنوار، راست به جلو مینگریست. توی علفها پیش رفت و شیار له شدهای به دنبالش باقی گذاشت. خاکریز جاده گُردهاش را در برابر او گسترده بود. لحظهای با سر برافراشته ایستاد، چشمکی زد، بالا و پایین را ورنداز کرد و از خاکریز بالا رفت. پاهای پنجهدارش به جلو دراز شد ولی به جایی بند نشد، کاسهاش علفها و شنها را میخراشید. پاها کاسه را جلو هل داد....
کتاب دارای 30 فصل است. فصلهای کتاب کوتاه است. خواننده در هنگام عبور از هر فصل از پنجرهای متفاوت به داستان نگاه میکند و در خلال روایت داستان زندگی خانواده جاد با وضعیت عمومی جامعه هم آشنا میشود. جان اشتاین بک تلاش موفقی در به تصویر کشیدن وضعیت کلی جامعه آن روزهای آمریکا میکند. خواننده میتواند درک کند که همه آن تجملات و لوکس گرایی در جامعه متمول آمریکا چگونه به روی زندگی از هم پاشیده کارگران بنا شده است. اما اجازه دهید در همین جا نقدی را به کتاب وارد بدانم و آن هم آرمانگرایی کمونیستی نویسنده است در هنگامی که خانواده جاد وارد اردوگاهی می شود که دولت و پلیس هیچ راهی به آنجا ندارد و خود مردم در بهترین حالت ممکن آنجا را اداره میکنند. نمونه بزرگ نمایی شده ای که نویسنده در برابر نظام سرمایهداری دوران خود علم کرده است به نشانه اینکه اگر در جامعه این رفتار در پیش گرفته شود چقدر انسانها راضی و خوشنود خواهند بود. البته که خود نویسنده در سالهای پایانی زندگی اش عقاید چپش را کنار گذاشته و با سیاستهای نظام سرمایه داری همراه شده بود.
کتاب را نشر امیرکبیر و انتشارات نگاه منتشر کردهاند. اولی را شاهرخ مسکوب و عبدالرحیم احمدی ترجمه کردهاند و دومی را عبدالحسین شریفیان ترجمه کرده است. نثر کتاب بسیار روان و ساده است. شاید در فصلهای ابتدایی باید خواننده با حوصلهتری باشید اما از میانه داستان روایت خوشخوانتر و لذت متن بیشتر میشود. تنها نکته منفی در نسخهای که من از نشر امیرکبیر تهیه کردهام ویراستاری بسیار ضعیف کتاب بود به صورتی که به نظر میرسید که نشر امیرکبیر اصلا ویراستار ندارد. هرچند در تماس با دفتر نشر و صحبت با ویراستار آنها این احتمال از بین رفت که البته کاش ویراستار نداشتند. علی ایحال این تعداد اشتباه املایی و تایپی در چاپ بیست و سوم این رمان معروف جای هیچگونه دفاعی را باقی نمیگذارد. اگر بعد از خواندن چند فصل ابتدایی کتاب به این اشتباهات عادت کنید می توانید از ترجمه خوب آن لذت ببرید.
نظرات