سامان موحدی راد: خیلی اتفاقی کتاب صابر ابر در کافهای به دستم رسید؛ هم موضوع کتاب برایم جالب بود و هم بیشتر انتقاداتی که دربارهی آن خوانده بودم، حرفهایی کلی بود که نشان میداد منتقدان کتاب را نخواندهاند؛ به همین خاطر مجاب شدم چند ساعتی در کتاب گشتوگذار کنم و حالا این چند خط را مینویسم.
لازم میدانم همین ابتدا، تکلیفم را با این موضوع مشخص کنم که از نظر من، ایرادی ندارد یک بازیگر کتابی بنویسد یا یک کارگردان نقاشی کند یا هر کسی از هر حوزهی تخصصی وارد حوزهی تخصصی دیگری شود. از نظر من مهم آن است که هرکس اثری را برای ارائه در مقابل مخاطب قرار میدهد، کارش قابلدفاع باشد.
و اما اندکی دربارهی کتاب «تا هفت خانه آنورتر»:
عمدهی انتقاداتی را که این روزها در شبکههای اجتماعی به این کتاب شده است میتوان در دو محور کلی دستهبندی کرد. نخست؛ بحث قیمت کتاب است که به نظرم با توجه به جنس کاغذ، حجم کار، کیفیت چاپ و قیمتهای عجیب و غریب مواد اولیه در این روزها، چندان عجیب نیست.
نکتهی انحرافی صحبتهای منتقدان هم در این میان، مقایسهی قیمت کتاب اَبَر با کتاب نویسندگان معروف است. نمیدانم از کی قرار شد قیمت کتاب، معیار سنجش کیفیت محتوای آن باشد؟ با منطق این دوستان، باید فکر کنیم کتاب «بیگانه» آلبر کامو با ترجمهی دیهیمی که ۹هزار تومان قیمت دارد، کتاب کمارزشی است؟
دوم؛ مخالفان و منتقدان اَبَر مطالب کتاب را در حد پستهای اینستاگرامی تقلیل میدهند. کاری که اَبَر پیشتر، انجام داده بود و با شروع موج رویآوردن به اینستاگرام در ایران، کتابی از پستهای اینستاگرامش منتشر کرده بود. اما ماجرای این کتاب کمی فراتر از فعالیتهای یک اینستاگرامر است. برای نوشتن این کتاب یک کار گسترده صورت گرفته و صابر ابر حداقل به دیدن صد زن در جایجای ایران رفته، پای صحبتهایشان نشسته و داستان زندگی و آشپزیشان را ثبت و ضبط کرده است. گویا از تمام صد زن کتاب، فیلم هم تهیه شده. بعید میدانم یک سلبریتی برای صفحهی اینستاگرامش از جزیرهي هرمز تا لاهیجان را زیر پا بگذارد و با حداقل صد نفر آدم مصاحبه کند و شیوهی آشپزیشان را ضبط کند. پس لازم است در نگاه اول این انگاره را که اَبَر برای نوشتن این کتاب هم کاری نکرده، از ذهن بیرون کنیم. اما آیا صرف سفر رفتن و مصاحبه با صد زن آشپز، متضمن خوب و خواندنی بودن کتابی است؟ پاسخ من قطعاً یک «نه» بزرگ است.
در واقع آنچه کتاب اَبَر را از مدار راستی و درستی کار خارج کرده، کممایه بودن نویسندهی آن است. البته اینکه نویسندهی کتاب کیست، خود سؤال بزرگی است که در مشخصات کتاب پاسخی برای آن نمییابیم. چیزی که به پروژهای به این بزرگی با هزینه ظاهراً زیاد، آسیب رسانده، آن است که گردآورندکان سواد لازم برای پژوهش را ندارند.
شهروز ناظری در مقدمهی کتاب توضیح داده که آشپزها در خلال این پروژه در موقعیت عمل-گفتاری قرار گرفتهاند تا از طریق آشپزی، خودِ اصلی فرهنگیشان را بشناسیم و متعاقباً این مستندات به یک راهحل عملی برای ثبت فرهنگ خانوادهی ایرانی، خارج از گفتمانهای مسلط، نیز منتهی شود. بر خلاف این ادعا، به نظر خروجی کتاب چندان کمکی به این موضوع نکرده است.
نکتهای قرار است این چهارصد و چند صفحه نفیس گلاسه را برای ما خواندنی کند؛ آن چیزی که در پشت این صد دیدار و مصاحبه نهفته است. صابر ابر در این چهارصد صفحه چه چیزی به ما میگوید؟ آیا کتاب فقط دربارهی آشپزی است؟ آیا کتابی مردمشناسانه است؟ از نظر من هیچکدام اینها نیست.
من ده روایت اول کتاب را خواندم و دریافتم همه از یک الگوی نوشتن پیروی میکنند و بعد به صورت اتفاقی بیست روایت دیگر از صفحات دیگر را و باز هم همه از یک الگو پیروی میکنند. یک داستان با اسلوب مشخص از زندگی زن داستان، احیاناً اندکی پرداختن به یک نقل قول دربارهی آشپزی در قدیم و در پایان توضیح غذایی که پخته شده به صورت خیلی فوری و بیهیچ تمرکز و دقت خاصی. در واقع نگاه سطحی ابر به مقوله آشپزی و خرد و کوچک دانستن آن باعث شده کتابی که قرار است بیشتر دربارهی آشپزی باشد، کمترین توجه را به ریزهکاریهای مهم آشپزی بکند. بخشهای پایانی هر روایت شبیه نامههای اداری است که کارمندان مجبورند آنها را بنویسند.
بنابراین حمایتهای برخی که کتاب ابر را «منبع مهم تاریخ اجتماعی ایران» دانستهاند به نظر پرگویی بیمعنایی میآید.
درمجموع، کتابی که کمتر از نصف آن خواندنی است (در کنار هر داستان ترجمه انگلیسی آن موجود است) از نظر من برای علاقهمندان به آشپزی کتاب جذابی نیست. کتابی که میتوانست با نویسندهای دانشمند، واقعاً به «یک منبع مهم تاریخ اجتماعی ایران» بدل شود. البته آن وقت احتمالاً برای انتشارات نمیصرفید که قیمت ۳۰۰هزارتومانی رویش بگذارد و از فروشش مطمئن باشد.
پینوشت: این یادداشت با عنوانی دیگر و اصلاحاتی در متن در روزنامه اعتماد هم به چاپ رسیده اما آنچه اینجا آمده کاملتر از نسخه ممیزی شده روزنامه است.