سکوت انواع بسیار دارد و هرکدام معنای خاصی میدهد. سکوتی که در صبحها در جنگل سرمیرسد، که فرق دارد با سکوت یک شهر خفته. سکوت بعد از بوران، و پیش از بوران، و اینها سکوتی یکسان نیستند. سکوت خلاء، سکوت ترس، سکوت تردید. سکوتی هست که فقط از شیئی بیجان ساطع میشود، مثلاً صندلییی که اخیراً استفاده شده، یا پیانویی که کلیدهایش گرد گرفتهاند، یا هر آنچه که به نیازی از انسان پاسخ داده باشد، چه برای کار و چه برای لذت. چنین سکوتی قادر به سخن گفتن است. شاید صدایش محزون باشد ولی نه همیشه؛ چون شاید الساعه بچهای خندان از روی صندلی بلند شده و آخرین نتهای پیانو هم سرخوشانه و سرسامآور بوده باشند. چنین چیزی طنینی بیصداست